معنی شاعر یزدی

حل جدول

لغت نامه دهخدا

یزدی

یزدی. [ی َ] (اِخ) احمدبن مهران بن خالد یزدی، مکنی به ابوجعفر از راویان بود و از عبیداﷲبن موسی و ابونعیم نخعی و جز آن دو از کوفیان خبر شنید و منکدری و احمدبن محمد مختار و جز آنان از او روایت دارند. (از لباب الانساب).

یزدی. [ی َ] (اِخ) سید محمدباقربن سید مرتضی حسنی حسینی طباطبائی یزدی، از علمای امامیه ٔ قرن سیزدهم هَ. ق. بود.از تألیفات اوست: 1- حل العقول لعقد الفحول فی علم الاصول. 2- وسیله الوسائل فی شرح الرسائل. سید در سال 1298 هَ. ق. درگذشت. (از ریحانه الادب ج 4 ص 334).

یزدی. [ی َ] (اِخ) حسن بن حسین بن اسماعیل بن مرتضی حسینی یزدی. او راست: اکسیر الاخبار للاخیار الابرار چ بمبئی 1310 هَ. ق. (از معجم المطبوعات مصر).

یزدی. [ی َ] (ص نسبی) منسوب به شهر یزد. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (غیاث اللغات). || نام پارچه ای که در شهر یزد میبافند. (ناظم الاطباء): در وی بساط و شادروانها بافتندی و یزدیها و بالشها و مصلیها و بردیهای فندقی از جهت خلیفه بافتندی. (تاریخ بخارای نرشخی ص 24).
چو شد رایت گرد یزدی پدید
یل زوده از اصفهان هم رسید.
نظام قاری (دیوان ص 183).
فوطه ٔ یزدی به قاری بخش ای تاجر ز لطف
ور قماش مصر و هندستان نباشد گو مباش.
نظام قاری (دیوان ص 86).
معجر ز گرد یزدی مفکن ز پیشوازت
میترسم از نشستن بر دامن تو گردی.
نظام قاری (دیوان ص 108).
یکی میشدآهسته ایلچی براه
بدو کرد مدفون یزدی نگاه.
نظام قاری (دیوان ص 178).
ز دیبای ششتر ز یزدی قماش
که آوازه شان در عراق است فاش.
نظام قاری (دیوان ص 182).

یزدی. [ی َ] (اِخ) ملا عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدی، مقیم مشهد، و از شاگردان شیخ احمد احسایی بود و در فقه و اصول و کلام مقامی عالی داشت. مدرس حرم مطهر بود و از آثار اوست: 1- بیت الاحزان فی مصائب سادات الزمان الخمسه الطاهره من ولد عدنان.2- مصائب المعصومین الاربعه عشر. یزدی به سال 1268 هَ. ق. در مشهد درگذشت. (از ریحانه الادب ج 4 ص 333).

یزدی. [ی َ] (اِخ) شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هَ. ق. (1311 هَ.ش.) وفات یافت.

یزدی. [ی َ] (اِخ) پهلوان ابراهیم معروف به یزدی بزرگ فرزند غلامرضا یزدی (متولد یزد 1245 هَ. ق. متوفی دراول فروردین 1320 هَ. ق.) در سن 12 سالگی شروع به ورزش کرد. در سال 1266 هَ. ق. شب عید نوروز به تهران وارد شد. پس از چند کشتی که با پهلوان پایتخت گرفت بازوبند پهلوانی را به دست آورد. آخرین کشتی او با پهلوان اکبر خراسانی بود. در مدت 29 سالی که بازوبندپهلوانی به دست کرد به دست هیچکس در کشتی مغلوب نشد. او را در قم به خاک سپردند. (فرهنگ فارسی معین).

یزدی. [ی َ] (اِخ) سید علی آقا طباطبائی در سال 1350 هَ. ق. فوت کرد. از تألیفات او«وسائل مظفری » است که به طبع رسیده است. وی در مقبره ٔ شیخ ابوالفتوح در حضرت عبدالعظیم مدفون می باشد.

یزدی. [ی َ] (اِخ) سید احمدبن سید محمد حسین اردکانی یزدی، حکیم فاضل و فقیه و محدث قرن سیزدهم هجری و معاصر فتحعلی شاه و شیخ احمد احسایی بود. از تألیفات اوست: 1- انساب السادات یا شجره الاولیاء (از امام زمان (عج) تا حضرت آدم). 2- ترجمه ٔ عوالم در چند جلد (که جلد چهارم آن را در 1238 هَ. ق. به پایان رسانیده است). 3- سرور المؤمنین فی احوال امیرالمؤمنین (ع). 4- فضائل الشیعه. 5- فضل الصلوه علی النبی و آله. (از ریحانه الادب ج 4 ص 333).

یزدی. [ی َ] (اِخ) سید محمد کاظم بن عبدالعظیم طباطبایی از فحول علمای امامیه ٔ قرن چهاردهم هَ. ق. و در فضل و فضیلت، علوم دینیه ٔ فروعیه و اصولیه از مراجع نامی و مفاخر بزرگ شیعه در حوزه ٔ علمیه ٔ نجف اشرف بود. در محضر میرزای شیرازی و آقا نجفی تلمذ کرد. از آثار اوست: 1- بستان نیاز. 2- حاشیه ٔ مکاسب شیخ مرتضی انصاری. 3- تعادل و تراجیح. 4- حجیه الظن فی عدد الرکعات و کیفیه صلوه الاحتیاط. 5- السؤال و الجواب. 6- صحیفه ٔ کاظمیه. 7- العروه الوثقی. 8- منجزات المریض. و از آثار خیریه ٔ او مدرسه ٔ بزرگی است در نجف اشرف که بهترین مدارس آنجاست و به سال 1325 ساخته شده. مرگ وی به سال 1337 هَ. ق. اتفاق افتاد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 335).

یزدی. [ی َ] (اِخ) ملا عبداﷲبن شهاب الدین حسین یزدی شاه آبادی ملقب به نجم الدین، از فحول فقها و علمای شیعه و جامع علوم معقول و منقول واز اساتید شیخ بهایی بود. از تألیفات اوست: 1- التجاره الرابحه فی تفسیر سوره الفاتحه. 2- حاشیه ٔ استبصار. 3- حاشیه ٔ تهذیب المنطق، که بارها چاپ شده و کتاب درسی است (به عربی). 4- حاشیه ٔ تهذیب المنطق، که چاپ نشده و نسخه اش در کتابخانه ٔ آستان قدس موجود است (به عربی). 5- حاشیه ٔ تهذیب المنطق (به فارسی). 6- حاشیه ٔ شرح شمسیه ٔ قطبی. 7- حاشیه ٔ مختصر (تفتازانی). 8- حاشیه ٔ مطول. 9- الدره السنیه فی شرح الرساله الالفیه. 10- شرح قواعد در فقه. وفات وی به سال 981 هَ. ق. در عراق عرب بود. (از ریحانه الادب ج 4 ص 334).


حسن یزدی

حسن یزدی. [ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ) شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246).


حایری یزدی

حایری یزدی. [ی ِ ی ِ ی َ] (اِخ) (شیخ...) عبدالکریم یزدی. رجوع به عبدالکریم شود.

فرهنگ فارسی هوشیار

یزدی

(صفت) منسوب به یزدگرد ازمردم یزد. ‎-2 آنچه دریزدبافته یاساخته شود: چادرشب یزدی.

معادل ابجد

شاعر یزدی

602

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری